مورد علاقه ها 0

روش های جدید مهارت های ارتباطی در تربیت فرزند

تربیت فرزند

مهارتهای ارتباطی در خانواده

خانواده کانون محبت، توجه و احترام اعضا به یکدیگر است کودک در محیط امن و محبت خانواده، رفتارهایی را که از پدر و مادر می بیند الگو قرار می دهد. برای برقراری ارتباط مثبت و سازنده با فرزند خود موارد زیر را در نظر بگیرید:

آداب و رسوم خانوادگی را حفظ کنید

با توجه به سنت ها و تقویت آنها می توان فضای خانواده را خوشایندتر کرد. برگزاری مهمانی های خانوادگی در تعطیلات معمولا به ایجاد احساس صمیمیت کمک می کند، می توان اوقاتی از روز را برای دور هم جمع شدن و صحبت کردن گذاشت. در این گونه موقعیت ها باید کاری کنیم که توجه بچه ها به روابط و فعالیت های میان جمع جلب شود و به صحبت کردن در مورد خود تشویق گردند.

از لحظاتی که با فرزندتان هستید استفاده کنید

اعتماد به نفس کودک شما تحت تاثیر کیفیت اوقاتی است که با او صرف می کنید، به مقدار و کمیت این زمان، در زندگی های بسیار شلوغ امروزه، اکثر پدر و مادرها در فگر کارهای آینده یا عقب افتاده و مشغله های روزمره هستند و در حالی که فرزندشان با آنها صحبت می کند به اندازه کافی به او توجه ندارند و در واقع اکثرا وانمود می کنند که دارند گوش میدهند. خیلی اوقات هم تلاش فرزندان را که سعی دارند با آنها ارتباط برقرار کنند نادیده می گیرند. اگر اوقات مفیدی را هر روزه به کودک اختصاص ندهیم (اوقاتی که فقط متوجه او باشیم) کم کم ناهنجاری های رفتاری در او بروز می کند. از نظر کودک، اگر در مقابل خواسته یا رفتارش، رفتاری نشان دهیم که جنبه منفی دارد بهتر از آن است که به او بی توجهی شود. نادیده گرفتن کودکان و عدم توجه به گفته های آنها در بسیاری از موارد می تواند مانع ادامه ارتباط شود. در یک ارتباط فعال باید سعی کنید که شنونده خوبی باشید. وقتی کودکان حرف می زنند یکسره به دنبال یافتن پاسخ مناسب نباشید.. وقتی دارند با شما حرف می زنند، به آنها نگاه کنید و با حرکات سر نشان دهید که در حال توجه کردن به آنها هستید. کلام کودک تان را با پرسیدن سوالات متوالی قطع نکنید. وقتی می خواهید به کودک توجه کامل داشته باشید، از کارتان دست بکشید و به حرف هایش توجه کنید. این کار شما، او را تشویق به ادامه ارتباط می کند. استفاده از زبان بدن (نشان دادن رفتارها یا حالت هایی که پیام ما را به مخاطب منتقل می کند) به کودک نشان می دهد که شما به صحبت هایش علاقه مند هستید مثلا داشتن ارتباط چشمی، پرهیز از خمیازه کشیدن یا نگاه کردن به ساعت که نشان دهنده عجله شماست. پس از طرح یک موضوع، گفته های کودک را خلاصه کنید و به او بازخورد بدهید، با این کار می توانید متوجه شوید که آیا برداشت شما صحیح بوده است یا خیر. مراقب باشید که هنگام خلاصه کردن حرف های فرزندتان نظرات و قضاوت های شخصی خویش را وارد نکنید.
تربیت فرزند

در خانه قوانین و ساختار داشته باشید

در نظر گرفتن قوانین و رعایت آنها عملکرد اعضای خانواده را تقویت می کند. قوانین باید ساده، روشن و قابل پیگیری باشند. از وضع قوانین زیاد و دست و پاگیر در خانه باید پرهیز کرد. قوانین باید منصفانه باشند، وجود قوانین باعث می شود محیط برای کودک قابل پیش بینی باشد و از تنش و اضطراب او کاسته شود.
با مشارکت فرزندان، قوانین شفاف و روشنی را در منزل وضع کنید و حدود انتظارات خود را در خصوص مواردی مانند ممنوع بودن بازی فوتبال در اتاق، لزوم مسواک زدن پیش از خواب و خوابیدن در ساعت مشخص با کودک در میان بگذارید. قانون گذاری صحیح و پیگیری پیامدهای رعایت یا عدم رعایت آنها مانع از شکل گیری مشکلات رفتاری در کودکان می شود.
تربیت فرزند

از زمان های غذا خوردن برای برقراری ارتباط با فرزندتان استفاده کنید

صرف یک وعده غذای خانوادگی که در آن تک تک اعضای خانواده دور هم جمع شده اند، ارزش زیادی دارد. بنابراین مانند تمام کارهای دیگری که در طول روز برای آنها برنامه ریزی می کنید، انجام این کار را نیز در اولویت قرار دهید و یک غذای خوشمزه بپزید، حتی اگر امکان آشپزی ندارید و از بیرون غذای آماده تهیه می کنید، همه دور هم بنشینید و غذا را میل کنید. هنگام صرف غذا، تلویزیون را خاموش کنید و تا جایی که میشود تلفن ها را جواب ندهید. اگر انجام روزانه این کار امکان پذیر نیست، سعی کنید در طول هفته، یکی دو مرتبه كل افراد خانواده را در کنار هم جمع کنید. انجام این کار را جالب و جذاب جلوه دهید و همه افراد را در آماده سازی وعده غذایی شریک کنید. انجام کارهای مشترک، نزدیکی و پیوند بیشتری میان افراد خانواده ایجاد می کند و برقراری ارتباط را آسان می سازد. در این حال همه افراد نسبت به یکدیگر احساس مسوولیت پیدا می کنند و خود را در یک کار گروهی شریک می بینند.

 

مشاوره رایگان طب سنتی

مشاوره رایگان

جهت مشاوره رایگان شماره تلفن همراه خود را ثبت نمایید.



تعداد ارتباط های دستوری را به حداقل ممکن برسانید

آمار و ارقام نشان می دهند که والدین هر روز صدها بار از فرزندانشان درخواست می کنند یا به آنها دستور می دهند کاری را انجام بدهند. عجیب نیست که گوش فرزندان از حرفهای پدر و مادرها پر است. به جای آن که مرتب اظهار گله مندی کنید، و از دید فرزندتان غرغرو به نظر برسید، مهارت پیدا کنید تا درخواست های خود را با لحنی مؤدبانه، در زمانی مناسب و به صورت امری بگویید تا احتمال همکاری و فرمانبرداری فرزندتان افزایش می یابد و ارتباط سالم تری میان شما برقرار می شود. از دستور دادن های زیاد یا دستورات کلی به کودکان پرهیز کنید. دستورات باید شفاف، روشن و کوتاه باشند.
تربیت فرزند

به فرزندتان به اندازه مشخص آزادی بدهید و سعی کنید که مستبد نباشید

والدینی که برخوردی قاطع و اطمینان بخش دارند، ضمن اعطای آزادی به فرزندان خود، برای آنان مقررات روشنی تعیین می کنند. آنها متناسب با مقررات وضع شده، دلایلی قابل فهم و روشن نیز ارایه می کنند. آنها حس اعتماد به نفس و مسوولیت پذیری را در فرزند خود تقویت می کنند. والدین خودکامه و مستبد خواستار اطاعت بی چون و چرای فرزندان شان هستند، لزومی نمی بینند که برای دستورات یا خواسته های خود دلیلی ارایه دهند، و برای نافرمانی در برابر دستورات خود حتی تنبیه های شدید به کار می برند. فرزندان ایشان در زندگی آینده اعتماد به نفس ضعیف تر و استقلال کمتری دارند. آنها والدین خود را نامهربان و بی توجه میدانند و معتقدند که انتظارات و تقاضاهایشان غیرمنطقی و نادرست است. ارتباط میان والدین و فرزندان به ویژه در دوره نوجوانی رابطه ای پویا و دو طرفه است. والدین باید به جای اعمال قدرت و دستور دادن یا نصیحت کردن صرف، زمینه ای را فراهم کنند تا فرزندانشان نیز در مورد امور خانواده فعالانه بحث و شرکت داشته باشند و با هم فکری یکدیگر به نتیجه مورد نظر برسند. در هر حال، تصمیم گیری نهایی و مسوولیت بر عهده پدر و مادر است.
تربیت فرزند

الگوی مناسی باشید

برای فرزندتان الگو باشید و زمانی که از او انتظار دارید کاری را انجام دهد ابتدا خودتان به آن کار بپردازید. در حین گفت و گو اصل احترام متقابل را رعایت کنید، با و مهربان باشید و کارهای روزمره خانه را بدون گله و شکایت انجام دهید تا او هم یاد بگیرد که چنین برخوردی از خود نشان دهد. بخش بزرگی از یادگیری کودکان و شکل گیری رفتار آنها از طریق مشاهده رفتار شما صورت می گیرد.

از تحقیر اعضای خانواده و بی احترامی کردن به آنها بپرهيزید

تلاش کنید فضای منزل شاداب، با نشاط و پر انگیزه باشد. از هر گونه روابط غیردوستانه، درگیری، نزاع، مجادله، تحکم، تحقیر و تهدید در منزل خودداری کنید. فضای عاطفی ناخوشایند و روابط متشنج درون منزل و اهانت به یکدیگر، سبب ترس و اضطراب فرزندان می گردد و آنها را از خانواده دور می کند. در چنین فضایی احتمال بروز مشکلات رفتاری فرزندان به مراتب بیشتر می شود. بیاموزید برای بیان احساسات خود از پیام هایی که با کلمه «من» شروع می شوند، استفاده کنید. استفاده از «پیامهای تو..................... !» یعنی جمله هایی که با کلمه «تو» شروع می شوند در بسیاری از موارد باعث میشود شنونده احساس کند دارد مورد سرزنش و توبیخ قرار می گیرد. در این شرایط او در حالت تدافعی قرار می گیرد و سعی می کند با آوردن دلیل با بهانه خود را محق جلوه دهد یا تقصیر را بر گردن طرف مقابل بیندازد. برای پیشگیری از این شرایط و برای کمک به ارتباط مؤثر، برای مثال به جای این که از فرزند با همسرتان بپرسید.
تو چرا هر روز دیر می آیی خونه؟»، بگویید: «من خیلی نگران میشم وقتی دیر می کنی.»
تربیت فرزند

ساکت نمانید، احساس و نظر خود را به روشی مثبت بیان کنید

اگر عادت دارید در مقابل مشکلات ساکت بمانید، به تدریج مستعد می شوید که احساس آزردگی و رنجش خود را به صورت حملات خشم انفجاری نمایان سازید. احساسی و نظر خود را با آرامش بیان کنید. به جای حمله کردن به نظرات با شخصیت فرزندتان، عقیده خود را به زبان ساده در مورد نظر او اعلام کنید. تا جایی که می توانید از زاویه دید فرزندتان به دنیا نگاه کنید. در این صورت می توانید پذیرش بهتری نسبت به قضایا و اتفاق ها داشته باشید. به مثال زیر توجه کنید. فرزندتان به شما می گوید: «کاش تو هم مثل خاله مریم کار نمی کردی و پیش من می ماندی» می توانید پاسخ دهید: «میدانم که تو هم دلت می خواهد هر روز که به خانه می آیی من در را به رویت باز کنم». با گفتن این جمله شما حس کودک را با زبان خود بازگو می کنید و نشان می دهید به احساس ها و نیازهای او توجه دارید. وقتی به حرف های او با آرامش گوش می کنید بدون این که واکنش عصبی نشان دهید. او به این ارتباط علاقه نشان می دهد و با ادامه گفتگو، شما می توانید به دلیل اصلی درخواست فرزندتان پی ببرید.

در ارتباط کلامی متکلم وحده نباشید، مکالمه باید دوطرفه باشد

اگر شما هم از جمله افرادی هستید که در هنگام صحبت کردن فقط بر موضوع مورد نظر خودتان متمرکز می شوید و یک ریز حرف میزنید، لازم است خودآگاهی بیشتری داشته باشید و به جای بی وقفه نظر دادن با سخنرانی کردن با کلماتی مانند چگونه، چه چیز و چه زمان فرزندتان را دعوت به صحبت کردن کنید. با این کار به کودک تان نشان می دهید که نظرات او برای شما مهم است. از پرسیدن سوالات بسته که پاسخ بلی یا خبر دارند به خصوص در کودکان خردسال خودداری کنید. زیرا کودکان تمایل دارند پاسخی بدهند که شنونده را از آنها خشنود سازد.
تربیت فرزند

از شخصی کردن موضوع ها و سرزنش خود بپرهیزید

گاهی ممکن است خود را بی دلیل مسوول حادثه هایی بدانید که به هیچ وجه امکان کنترل آنها را نداشته اید. مادری از آموزگار فرزندش میشنود که او در مدرسه خوب درس نمی خواند و سپس با خود می گوید من جه مادر بدی هستم» در چنین مواردی به جای محکوم کردن خودتان در جستجوی علل درس نخواندن فرزندتان باشید. شخصی سازی قضابا منجر به احساس گناه خجالت و ناشایستگی میشود بعضی از والدین برعکس این حالت رفتار می کنند و سایرن و یا شرایط را علت مشکلات خود می دانند. آنها توجه ندارند که ممکن است خود نیز در ایجاد این شرایط سهیم باشند.

هنگامی که با مشکلات روبه رو می شوید، به مسایل گذشته بر نگردید

برخی از افراد هنگام بروز مشکلات جدید، به یادآوری مسایل قبلی می پردازند و تعارضها یا اختلافهای قدیمی را به میان می کشند. این کار باعث می شود مشکلات اخیر، پیچیده و غیرقابل حل به نظر برسند. باید توجه داشت که زمان حال سرمایه اصلی است که در اختیار ما قرار دارد و نباید با پرداختن به گذشته، آن را از دست بدهیم، برای مثال مادری متوجه می شود کودکش شیر را روی میز ريخته است. او می تواند دو گونه برخورد داشته باشد.
:الف: همیشه دست و پا چلفتی هستی هیچ کاری را نمیشه به تو سپرد
ب: بیا با هم میز را تمیز کنیم، آهان، خوب شد. حالا ببینیم چی شد که شیر روی میز ریخت؟ درسته، میز خیلی شلوغ بود. پس بهتره اسباب بازی هایت را از روی میز برداری که میز خلوت پشه، به راحتی می توان فهمید که برخورد دوم رفتار مناسب تری است. در این مثال ما در ضمن مدیریت شرایطی که کودک در آن دچار اضطراب شده، به او کمک می کند تا با پیامد رفتارش مواجه شود و راه جبران آن را نیز بیاموزد و به کار ببرد.

به جای این که دنبال مقصر بگردید سعی کنید راه حل مناسی بیابید

وقتی با مشکلی برخورد می کنید، به جای آن که وقت و انرژی خود را با گشتن به دنبال مقصر هدر بدهید، به راه حل های مؤثر در حل مشکل بیندیشید. برای نمونه یک روز صبح فرزندتان به موقع از خواب بیدار می شود شما با داد و بیداد به همسرتان می گوید: «ديشب موقع فوتبال از صدای تلویزیون را زیاد کردی، نگذاشتی آرش بخوابد. با گفتن این جمله نه تنها مشکل را حل نمی کنید، بلکه مشکل ارتباطی با همسرتان را نیز بر مشكل قبل می افزایید. در این شرایط بهتر است به کودکان کمک کنید تا زودتر حاضر شود و از سرویس جا نماند.

از تعمیم های مبالغه آمیز پرهیر کنید

برخی افراد هر رویداد منفی را شکستی تمام عیار و دایمی تلقی می کنند و برای ابراز عقیده خود در بیشتر موارد کلماتی را مانند همیشه و «هرگز» به کار می برند. این روش تفکر و نتیجه گیری موجب می شود که فرد احساس درماندگی و اضطراب پیدا کند. والدینی که این گونه می اندیشند ممکن است به ارتباط خود با کودکشان خدشه وارد آورند. وقتی پدری با دیدن نمره پایین در کارنامه فرزندش، او را تنبل یا کودن لقب می دهد، به اعتماد به نفس کودک آسیب می زند در چنین مواردی ابتدا باید با توجه به نمرات بهتر کارنامه، از تلاش کودک تقدیر کرد و سپس به نمرات منفی او پرداخت مثلا می توان گفت: «علی جان معلوم است در تاریخ و جغرافی خیلی قوی هستی، آفرین، خیلی خوبه، اما انگار در ریاضی یک کم اشکال داری، باید ببینیم علتش چیه و چه کار باید بکنیم تا در ریاضی هم پیشرفت کنی. با این روش برخورد ضمن این که ارتباط مثبتی میان والدین و کودک شکل می گیرد، کودک می آموزد که در هر شرایطی باید نقاط قوت خود را در نظر داشته باشد.
تربیت فرزند

به خود و فرزندتان برچسب نزنید

برچسب زدن شکلی از تفکر همه یا هیچ است اگر به جای این که بگویید: اشتباه کردم، بگویید: مادر یا پدر ناتوانی هستم دارید به خودتان بر چسب منفی میزنید. برچسب زدن روشی غیر منطقی است، زیرا وجود و شخصیت شما با رفتاری که می کنید تفاوت دارد. برچسب های منفی، خشم، دلسردی و اضطراب ایجاد می کنند و عزت نفس را کاهش می دهند. گاهی همین روش نادرست را در مورد فرزندتان نیز به کار می برید مثلا وقتی اشتباهی می کند می گویید: «دخترم پسرم مثل احمق ها لباس پوشیده ».

شتابزده نتیجه گیری نکنید و از ذهن خوانی بپرهیزید

برخی از والدین همیشه فکر می کنند که می دانند در ذهن فرزندشان چه می گذرد و بر این اساس، بدون توجه به کلام او رفتاری نشان می دهند که موجب می شود کودک در موضع دفاعی قرار گیرد. در مثال زیر کودکی دارد در مورد ناظم مدرسه با پدرش صحبت می کند کودک: امروز در حیاط مدرسه با ناظم - (ناتمام می ماند) پدر: باز چه دسته گلی به آب دادی؟ خدایا از دست تو چه کار کنم
کودک: ولی من می خواستم بگویم که ناظم از این که دیروز سر راه او را سوار کردید و رساندید، تشکر کرد.

کاربرد «بایدهای» بسیار دردسرساز است

برخی از والدین انتظار دارند که اوضاع همیشه آن طور که خودشان می خواهند یا دستور می دهند پیش برود. آنها قصد دارند با بایدها و نبایدهای بیشماری که وضع می کنند در فرزندان خود انگیزه و احساس مسوولیت به وجود بیاورند. در حالی که این روش اغلب چنین نتیجه ای را به دنبال ندارد (آدم باید به بزرگترش احترام بگذاره - بچه خوب باید درس هاشو سر وقت بخونه اتاقش مرتب باشه، غذاشو کامل بخوره . همیشه باید خوش اخلاق باشی، نباید اخم کنی یا گریه کنی و ...
بایدهای بیش از حد پدر و مادرها میل به سرکشی و نافرمانی را در فرزندان شان افزایش میدهد و آنها را تشویق می کند کاری خلاف دستور صادر شده انجام دهند. والدینی که مرتبا در حال اعلام باید و نبایدهای خود هستند، اجازه نمی دهند کودکان متوجه شوند کدام دستور با قانون از اولویت بیشتری برخوردار است. به تدریج کودکان به شنیدن دستورهای مکرر و متنوع عادت می کنند و حساسیت آنها نسبت به انجام خواسته های والدین به صورت ناخودآگاه کاهش می یابد. والدین احساس می کنند فرزندشان با آنها لج میکند و از این تمرد دلخور و عصبانی میشوند. آنها نتیجه می گیرند برای وادار کردن فرزندشان به اجرای دستورها و پیروی از قانون باید بیشتر سخت گیری کنند. این روش همه خانواده را خسته، عصبی و آزرده می سازد بدون این که دستیابی به اهداف مثبت ممکن شده باشد.

برمبنای احساسات خود استدلال نکنید

آیا فرض را بر این می گذارید که احساسات منفی شما لزوما منعکس کننده واقعیت هستند؟ ممکن است اعتقاد داشته باشید: در مورد رفتاری که با پسرم در مدرسه داشتم احساس گناه می کنم، پس پدر بدی هستم یا وقتی در جمع والدین بچه های مدرسه پسرم حاضر میشوم احساس حقارت می کنم، یعنی دیگران اهمیت چندانی به من نمی دهند. این روش استدلال موجب می شود که کمتر به واقعیت ها توجه کنید. موقعیت های مناسب را از دست بدهید، و با پیامدهایی منفی مواجه شوید که شما و فرزندتان را دچار مشکل می سازد.
تربیت فرزند

به ارتباط غیر کلانی اهمیت بدهید

علاوه بر ارتباط کلامی که همان محبت با دیگران است. نوعی ارتباط غیر کلامی هم وجود دارد که شامل لحن کلام، استفاده از ایما و اشاره، حرکات چشم های حالات صورت، و حرکات و ژسستهای بدنی است ارتباط غیر کلامی، درک و انتقال پیام را تسهیل می کند و به عبارتی بسیاری بر این باورند که ارتباط غیر کلامی آن چه را در درون ما است به راحتی به دیگران منتقل می کند. فرض کنید. در گوشه ای نشسته اید، زانوان خود را بغل گرفته و به جایی خیره شده اید. کسی از شما می پرسد: «چی شده؟ ناراحتی؟» شما نمی توانید بگویید: «نه چرا باید ناراحت باشم؟ اتفاقا خیلی هم خوب و سرحالم!!» چون حالتهای غیر کلامی شما قوی تر از کلام شما حرف می زنند.

پیام های کلامی و غیر کلامی خود را هماهنگ کنید

اگر پیامهای کلامی و غیر کلامی ما هم سو نباشند، در تفسیر و برداشت طرف مقابل ابهام ایجاد می شود. این امر به ویژه در کودکان حایز اهمیت است، زیرا درک آنها از موضوع های پیرامون، عینی است. کودکان هنوز توانایی فهم مسایل انتزاعی را به دست نیاورده اند. بنابراین باید در ارتباط برقرار کردن با آنها به روشن بودن پیام ها توجه ویژه داشته باشیم. مثلا اگر از این که اتاق پسرتان به هم ریخته است، عصبانی شوید و با حالتی تمسخرآمیز به او بگویید: «دستت درد نکنه»، او گیج می شود و ممکن است معنای صحبت و نظر واقعی شما را در مورد کارش نفهمد. اگر کودک ۳ ساله شما حرف ناسزایی را بیان کند و شما به او بگویید: «آفرین، خیلی ممنون از این که این همه حرف های قشنگ یادگرفتسی»، او نمی فهمد منظور شما این بوده که حرفش اصلا پسندیده نیست و دیگر نباید آن را تکرار کند.

از رفتار مشکل زای فرزندتان انتقاد کنید نه از شخصیت

با انتقاد از شخصیت و ویژگی های اخلاقی کودکان، احساس بدی را به آنها منتقل می کنید. انتقاد در درجه اول، باید سازنده باشد و در درجه دوم، باید رفتار کودک را زیر سوال ببرد نه شخصیت او را. ما وظیفه داریم به فرزندمان تفهیم کنیم گرچه عملی که انجام داده اشتباه است شخصیت او نزد ما محترم است. کودک معمولا بعد از رفتار اشتباه، احساس گناه می کند و خود را مستحق تنبیه می داند، در صورتی که عملکرد او مورد نقد و بررسی قرار گیرد و پیامد جبرانی مناسبی برای آن در نظر گرفته شود، اشتباه خود را قبول می کند. اگر با بیان صفات ناشایست به کودک توهین شود، او عمل زشت خود را توجیه شده می پندارد و در مقابل والدين موضع گیری می کند. برای مثال اگر بگویید:
تو بچه تنبل و درس نخوانی هستی، او احساس می کند فرد ناتوانی است و این ناتوانی از نظر دیگران نیز پذیرفته و غیر قابل تغییر است، در این شرایط او امید و انگیزه ای برای تلاش پیدا نمی کند. بنابراین به یاد داشته باشید از نسبت دادن صفات ناپسند به شخصیت کودک مانند: «هیجی نمی فهمی، خیلی خنگی» پرهیز کنید.


1448
1
 
8